۱۳۹۰ تیر ۲۱, سه‌شنبه

مسیح علینژاد : لطفا ما را فحش ندهید! چون کماکان به اصلاح طلبانی که به جای فرصت طلبی، به نسلِ ما مشارکتِ سیاسی و تقویتِ جامعه ی مدنی را یاد داده اند افتخار می کنم.


لطفا ما را فحش ندهید! چون کماکان به اصلاح طلبانی که به جای فرصت طلبی، به نسلِ ما مشارکتِ سیاسی و تقویتِ جامعه ی مدنی را یاد داده اند افتخار می کنم. / چندیست در این فضای دشنام و ناسزاهایی که بیرون از ایران شکل گرفته است دشوار است آسوده نشستن و از اصلاح طلبی سخن گفتن.چندیست که جوانانِ سبز به سربلندیِ روزهای نخستِ شکل گیریِ جنبش نمی توانند از اصلاحات و گاهی سبز بودن سخن بگویند برخی ها خودشان دچار تردید شده اند و از طرفی آنان که کماکان اصلاح طلب باقی مانده اند به جای نقد، واژه هایی نا متعارف نصیب شان است. وقتی مازیار بهاری با آن همه سابقه کاری اش در رسانه های بین المللی در برنامه پارازیت می نشیند و می گوید که من ضد انقلاب و اصلاح طلب هستم خروار خروار دشنام هم در کنار نقد بهره اش می شود، وقتی مسعود بهنود با آن همه سابقه روزنامه نگاری اش بی نصیب از اتهام نمی ماند طبیعی است که دفاع از مشی و منش اصلاح طلبی برای جوان ترها دیگر به آسانی میسر نیست.


وقتی مجتبی واحدی که خود درست در روزهایی که جبهه ی مشارکت انتخابات مجلس هفتم را تحریم کرده بود در روزنامه ی آفتاب یزد در مخالفت با تحریم قلم می زد و سیاست روزنامه اش نیز موافقت با تحصن و تحریمِ انتخابات نبود نیز این روزها به رغم دیدگاه گذشته از اصلاح طلبیِ اعلام برائت می کند طبیعی است که برای جوان ترهای این مجموعه باز دشواریِ ایستایی و دفاع از اندیشه ی اصلاح طلبانه بیشتر نمود پیدا می کند اما کافیست در کنارِ کسانی بنشینی که نقدی اگر بر مشی و منشِ اصلاح طلبان دارند زبان شان فاخر است و آنچنان مبادی آداب در کنارت می ایستند که تو را به خود بودن تشویق می کنند و نه در لباس دیگری رفتن برای کسب محبوبیتی گذرا در میان جمعی که مدام بر طبلِ تحقیر جریانِ اصلاح طلبی در ایران می کوبند. اینجا هامبورگ در کنار چنین انسان هایی نشسته ام که یا سبز اند یا اگر انتقادی دارند سرشار از اندیشه و ادبِ نقد اند.

دور از ایران که باشی گاهی می بینی که زبانِ بخش هایی از ایرانیانِ زخم خورده ی سالهای گذشته با نسلِ ما که نقشی در انقلاب هم نداشت تلخ می شود و ما را به «بلاهت» و «مزدوری» و هر آنچه که رنگی از نقد به خود ندارد متهم مان می کنند و جرمِ بزرگت این است که چرا از اصلاحاتی دفاع می کنی که « سوپاپِ اطمینان» بوده است برای یک نظام استبدادی.

اما هرچه فکر می کنم می بینم در فضای داخلیِ ایران با بی عملیِ سیاسی راهی به برون رفت از استبداد نمی شد یافت و هر آنکه به اصلاح طلبان نقد دارد هم برایش آسان نیست که نقش اطلاح طلبان را در تقویت مشارکت سیاسی مردم علیه این استبداد کهنه نادیده بگیرد. طبیعی است که عملِ سیاسیِ هیچ جریانی بی نقد نیست اما کسانی که به جای نقد، تندخویی می کنند مرا یاد همان شعاری می اندازند که دانشجویان در روزهای حمله به کوی دانشگاه روی یک مقوای کاغذی نوشته بودند:

لطفا ما را نکشید

حالا دلم می خواهد بگویم:

لطفا ما را فحش ندهید

چون کماکان به اصلاح طلبانی که به جای فرصت طلبی، به نسلِ ما مشارکتِ سیاسی و تقویتِ جامعه ی مدنی را یاد داده اند افتخار می کنم.

پیشتر هم نوشته بودم که اصلاح طلبی زمانی معنی می دهد که اصلاح طلبان سهمی در قدرت داشتند و به اصلاحِ نظام از درون با ابزارهایِ در اختیار بر آیند اما زمانی که دایره ی قدرت به روی همه ی دگر اندیشان بسته شده است اصلاح طلبی یعنی همین که تاجزاده هم گفته است که تنها باید در یک انتخاباتِ آزاد شرکت کرد و راه وسطی هم وجود ندارد.

به فحش دهندگانِ مجازی ( نه نقد کنندگان) باید گفت نمی شود در حاشیه نشست و فردا که اصلاح طلبان گزینه ی تحریم را برگزیدند، آنان ادبیاتی دیگر برگزینند که دیدید ما از اول گفته بودیم؟ دیدید راهش فقط تحریم بود؟ دیدید....
دموکراسی یک پروسه یک شبه نیست و این راه های رفته است که جامعه را با مفاهیم دموکراسی آشنا می کند. در کشوری که هنوز می شود با سیاستِ «مردم علیه مردم» حکومت کرد نمی شود برآیند و فرآیند تحقق دموکراسی را تنها با به زیر کشیدن دیکتاتوری تحلیل کرد باید دیکتاتورهای کوچکِ رشد یافته در سطوحِ مختلف جامعه را نیز در مسیر مبارزه کشت و این همان کاری بود که اصلاحات با تقویت جامعه مدنی پیشه کرد.

بی شک در میان اصلاح طلبان نیز مانندِ همه ی گروه های سیاسی بودند کسانی که تعریفِ کاملِ جریان سیاسیِ پشتیبانِ خود نبوده اند. من حتی از کسانی مثل خباز و کواکبیان و منتجب نیا که پس از پشت کردن به کروبی ما را فتنه گر خوانده اند و مرز میانِ اصلاح طلبی و فرصت طلبی را نشانم داده اند قدردانم اما وقتی به یاد می آورم همراهیِ احمد زیدآبادی با شیخِ اصلاحات را، همراهی بهاره هدایت که سخنانش در آستانه ی انتخابات، تیترِ نخست روزنامه اعتماد ملی بود، وقتی به یاد می آورم شجاعت و صراحت تاجزاده در عذرخواهی از قربانیانِ دهه ی شصت را، وقتی به یاد می آورم زندانیانی که می دانستند و می شناختند ریشه ی استبداد تا کجاست اما پای در رکاب اصلاحات گذاشتند و صبورانه به ساختن جامعه نیز بر آمدند، نمی توانستم در پاسخ به پرسش یکی از جوانانِ نشستِ هامبورگ به اصلاح طلب بودنم افتخار نکنم.

پی نوشت:
یکی از افتخارهای این سفر آشنایی با دکتر مهرداد عمادی مشاور اقتصادی اتحادیه اروپا و اقتصاددانِ آگاه و آرامی بود که از او هر چند سفر کوتاه بود بسیار یاد گرفته ام...
به اشتراک بگذارید:

Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Risheha :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader ::

۲۰ نظر:

  1. خانم علينژاد
    كاش ميدانستي تو و همفكرام اصلاح طلبت چقدر نفرت انگيزيد
    14 سال است كه شما خود به تنهايي بار دوام نظام را بدوش مي كشيد
    البته به شخصه تو را نميگويم
    شما زحمات زيادي كشيدي تا از يك شهرستان راهي ينگه دنيا شوي كه من ميدانم آش دهن سوزي هم نيست البته به حق خون دلها خورده اي تا اينجا
    ولي هم تو هم دوستانت دست برداريد
    خسته ايم خسته
    نفرين بر راه خاتمي
    نفرين بر آزادي كه شما ازآن دم ميزنيد

    پاسخحذف
  2. بجای نفرین راه نشون بدید. نفرین که نشد استدلال محترم.

    پاسخحذف
  3. آنهايي که به ميانه روي ناسزا ميدهند روزي خود يا سوار بر اريکه ي استبداد بوده اند (استبداد پادشاهي) و يا به دنبال ايجاد تناوب در استبداد هستند.

    اگر اخلاق مداري اصلاح طلبان نبود جنبش سبز وجود نداشت. از طرفي اگر فحش دادن اين گروه جواب ميداد سي سال است که اينها دارن فحش ميدهند، چه تاثيري داشته. گروه ناسزاگو از داشتن ماندلاي ايران (ميرحسين عزيز) غبطه ها خواهند خورد.

    پاسخحذف
  4. خانم علینژاد
    شما که از دست رفته اید اما:

    وای بر ان آزادی خواهی و مشارکت مدنی که شما بخواهید از یک مشت لمپن-پاسدار سابق یاد بگیرید.
    حیف از کلمه آزادی و مشارکت مدنی که بخواهد بر جنگ قدرت مافیاها اطلاق شود.
    وای بر آنانی که برای آزادی میهن چشم، امید به مشتی پاسدار لمپن و مشتی خط امامی شاخ شکسته داشتند.
    و دست اخر هزار افسوس و دریغ بر جماعتی که بخواهد بابت بطلان شعارهای اصلاح طلبانه در نظام ولایی، کمترین چشمداشتی به تاییدیه خط امامی هایی داشته باشد که پس از ۲۰ سال تکیه زدن بر مناسب قدرت و ده سال سابقه ترور و خشونت و کشتار حالا حرف از بیهودگی انتخابات میزنند انهم پس از اخراج از حاکمیت و از سر ناامیدی از بدست آوردن قدرت.

    پاسخحذف
  5. "..چندیست که جوانانِ سبز به سربلندیِ روزهای نخستِ شکل گیریِ جنبش نمی توانند از اصلاحات و گاهی سبز بودن سخن بگویند..".
    حتماً رویِ سخنتان با جوانان سبز خارج از کشور است! من البته آشنا به روحیات جوانانِ سبز خارج از ایران نیستم؛ولی دوستانم در داخل کشور را می بینم که کماکان، سربلند و استوار، در مسیر اصلاحات گام برمیدارند! البته من معتقدم اصلاحات، توسط اصلاح طلبانِ داخلِ گود امکان پذیر است!
    در ضمن همواره آثارتان را پیگیری کرده ام و از قم به شما خسته نباشید میگویم.

    پاسخحذف
  6. KHANOM ALINEJAD

    SHOMA CHE CEEZY RA DAR REJIME ESLAMI MEKHAHID ESLAH KONID??? LOTFAN JAB BEDAHID.

    BA FARHANGE REESH VA AMMAME NEMISHAVAD KENAR AMAD, KASEEFTARIN , MORTAJETARIN, BESAVADTARIN, DOZDTARIN, DOROOGHGOOTARIN, MOFTKHORTARIN, BEMASRAFTARIN, TABAGHATE EJTEMAEE DAR KESHVARE MA IRAN ((AKHOONDHA HASTAND))VA HEECHVAGHT CHENIN MARDOMANY HAZER BE AZ DAST DADANE ANCHE KE CHANDIN GHARN DAR AREZOOYE AN BOODAND VA DAR 33 SALE GOZASHTE ANRA BE DAST AVARDAND NISTAND.

    پاسخحذف
  7. همه داستان از جایی شروع شد که جنبش سبزی که قرار بود همه گروهها رو زیر چتر خودش جمع کنه توسط امثال این خانم شد جنبش سبز اصلاح طلب و همه مردمی هم که آمده بودند شدند طرفدار موسوی.ایشون بارها و بارها مبارزات مردم رو به تحریف مبارزات بعد انتخاباتی نامید و به شیوه خاص و مغلطه آمیز فرمود :حالا که اصلاحات در زندان و حصر هستند اگه می تونید شما مردم رو به خیابون بیارید.نتیجه این حرفها این شد که امثال من از این جنبش کشیدیم کنار چون قبل از هرگونه اتفاقی دیدیم ما رو حذف کردند.امثال من که اعتقاد به موسوی نداشتیم اما فکر هم نمی کردیم قرار است تمام زحمات ما توسط اصلاح طلبان مصادره شود.خانم علینژاد عزیز فرمودید:لطفا ما را فحش ندهید! چون کماکان به اصلاح طلبانی که به جای فرصت طلبی، به نسلِ ما مشارکتِ سیاسی و تقویتِ جامعه ی مدنی را یاد داده اند افتخار می کنم.شما با شرایط فعلی کسی رو که می خواد اصلاح در نظام صورت بگیره رو غیر از فرصت طلب چه می نامید؟

    پاسخحذف
  8. واقعا چقدر ساده انگارنه است که ما به اصلاح این ساختار بوسیله رفرم معتقد باشیم. در دایره قدرت قرار گرفتن یعنی تمکین از ولایت فقیه و خانم علینژاد وهیچ فیلسوف دیگری با هیچ سفسطه ای نمیتونه این رو رد کنه. اصلاحاتی که شما مد نظر دارین که صد سال طول میکشه و در اون زمان رژیمهای توتالیتر در نتیجه عملکردشون به طور طبیعی از بین میرن و ر اون زمان امثال شما نمتونن به رفرم ربطش بدن. ما برای اعتراف نکردن به اشتباه ر موضع گیری سیاسی توجیه میکنیم. و حتما مقاله بعدی شما در مور مزایای شرکت در انتخابات مجلسه..... شرم کنید

    پاسخحذف
  9. خیلی حرف دل من رو زدی... خیلی این روزها دلم میگیره از جوانانی که دوباره فریب تندروها رو خوردند و فرصت طلبهایی که برای محبوبیت تندرو شده اند و واقعیتها رو فراموش کرده اند. به هر حال فحش هم بدهند ما میشنویم و دعوت به تفکر و تعقل میکنیم

    پاسخحذف
  10. من طرفدار اصلاحات نیستم.
    ولی آن هایی که نفرین می کنند لطفا یا راه نشان بدهند یا استدلال منطقی بیاورند.
    فحش و نفرین که آخه نشد جواب

    پاسخحذف
  11. "خیلی این روزها دلم میگیره از جوانانی که دوباره فریب تندروها رو خوردند" دوست عزیز اگر این تند روی ها نبود رژِیم تا این حد پوسیده نمیشد

    پاسخحذف
  12. دیگر حرف کافیست جنگ بس است بیائید همه با هم برای ساختن یک الترناتیو با شرکت همه همممممممممممممممممممه اپوزوسینها زیر یک سقف تلاش کنیم و با هر کسی که خطکش برای جاداسازی برمیدارد بجنگیم

    پاسخحذف
  13. از بالاترین:
    من موافق فحش دادن نیستم، ولی‌ معصومه خانم مطمئنی اینها که گفتی‌ جدی بود و جوک یا لتیو نبود؟
    یعنی مردم با تمدن ایران که زمان کوروش و زرتشت پیام آور حقوق بشر به جهانیان بودند از امثال کدیور و خاتمی درس مدارا و حقوق بشر گرفتند؟ وقتی‌ همه صداها را خفه کردند در ایران و کس دیگری حتا اجازه نداشت از حقوق بشر حرف بزند، فقط اصلاح طلب‌ها قادر بودند استفاده ابزاری کنند از منش ملت ایران که همواره در طول تاریخ و فرهنگش طرفدار مدارا و اصلاح بوده. ولی‌ اینطور نیست که شما ادعا کنید که شما این ارزش‌ها را آوردید، شما فقط اجازه ندادید دیگران هم حرف بزنند و سناریو پلیس خوب با پلیس بد را سر مردم آوردید. البته افراد با شرفی چون تاجزاده هم هستند که به اشتباه خود اعتراف میکنند و بجای منّت گذاشتن در پی‌ ادای دین خود به کشور هستند.

    پاسخحذف
  14. از بالاترین
    خانم معصومه علینژاد قمی، در جواب منت های که بر سر ملت ایران گذاشته اید و مظلوم نمایی اصلاح طلبان حکومتی که این کشور را به خاک سیاه نشانده اند فقط به گفتن یک جمله بسنده میکنم؛ اگر مردم ایران حق انتخاب داشتند شما خط امامی ها گزینه آخر هم نبودید، و اکنون که فاقد حق انتخاب آزادانه هستند برای احترام به خویش به شما ولایت مداران نیز رای نخواهند

    پاسخحذف
  15. خانم قمی فکر می کنم بچه ها تو بالاترین به خوبی شما یاد داده باشند فقط یادتان باشد با امدن عرصه اینترنت و ماهواره دوران ان روز هاکه گفته شود حافظه بلند مدت مردم کوتاه است به سر رسیده است و گذشته فراموش نمی شود
    http://balatarin.com/permlink/2011/7/12/2616362

    پاسخحذف
  16. مهم اینه که همه میدونیم چه چیز رو نمیخواهیم..اما فکر کنم هنوز توافقی نیست که دقیقا چه چیزی رو میخواهیم! اینه که هنوز لاپوشانی و بازی با کلمات و تعبیر و تفسیر و تعارف های سیاسی از طرف اصلاح طلبان ادامه داره و به طور اتوماتیک اونها رو در معرض نقد دیگران قرار میده
    سوال اساسی از اصلاح طلبان اینه:
    1-دین از سیاست جدا باشد یا نه
    2-ولایت فقیه باشد یا نباشد
    3-آیا همه گروهها و احزاب با هر تفکری حق مشارکت سیاسی دارند یا نه
    جواب صریح و روشن به این سوالها میتونه خبلی چیزها رو روشن کنه
    مثلا آقای واحدی الان تا حدود زیادی تکلیفش روشنه... اما آقای بهنود تا به حال به این سوالها پاسخ مستقیمی نداده
    سرکار خانم علی نژاد شما هم اگر پاسختون با منتقدینتان یکسان هست و فقط در شیوه کار اختلاف نظر دارین(کشتن استبداد های کوچک تا رسیدن به استبداد بزرگ و ...) چرا فعالیتهاتون رو روی هماهنگی بیشتر با دگر اندیشان متمرکز نمیکنید؟ البته این ایراد به خود دگر اندیشان هم وارده....

    پاسخحذف
  17. "در کشوری که هنوز می شود با سیاستِ «مردم علیه مردم» حکومت کرد نمی شود برآیند و فرآیند تحقق دموکراسی را تنها با به زیر کشیدن دیکتاتوری تحلیل کرد باید دیکتاتورهای کوچکِ رشد یافته در سطوحِ مختلف جامعه را نیز در مسیر مبارزه کشت"
    بسیار عالی بود ممنوتن

    پاسخحذف
  18. با درود مسیح علی نژاد عزیز, بعنوان یک زن ایرانی بجاست از تلاش و زحمات شما و همه ی کنش گران انسان دوست که دل در گرو رهایی ملت بزرگ و استبداد زده ی ایران دارند سپاسگزاری کنم. با ناسزاگویی و هتاکی هم مخالفم. با وجود تفاوت های فکری میان من و شما اما تا جایی که بیاد دارم در این دو سال اخیر, همواره از بیان شیوا و دلنشینت ,قلم محکم و قاطعت در دفاع از کثرت گرایی جنبش مردمی سبز, حق و حقوق پایمال شده ی ملت, پشتیبانی کرده ام.حال مایلم به نقد نوشتارت بپردازم؛دوست گرامی, یکسال و اندی پیش در رد اظهارات واهی آقای مهاجرانی در باب تنزیه آقای خامنه ای و تحمیق ملت,قلم بدست گرفتید و نوشتید آنچه که راستی بود و حق. از آن پس چه شد که به یکباره انحصار طلبی(برای مثال نوشته بالا) را پیشه کردید؟! شما آزادید که از گروه سیاسی دلخواه خویش حمایت کنی, اما نه به بهای مهر (باطل)اصلاح طلبی را بر آرای عموم جنبش سبز بزنی در صورتی که اصلاح طلبان اگر بخش کوچکی از جنبش مردمی سبز نباشند به یقین در اکثریت هم نیستند.پس چطور شد یکدفعه جنبش "تکثر گرای"سبز مردم شد جنبش اصلاح طلب (وفادار به نظام ولایی و قانونی که رهبر در راس امور مملکت و قدرت است یعنی مقامی بالاتر از شاه و سلطان) ؟؟؟ آیا این است منظور و تعریف شما از " آموزش مشارکت سیاسی و جامعه ی مدنی؟؟! دوست گرامی من هم زمانی به اصلاحات رای دادم به شعارهای دهان پر کن -آزادی بیان و اندیشه-عدالت اجتماعی- و دیگر شعارهایی که دربدر دنبالش می گشتیم این صداهای خفه شده در گلوها را, در بوته ی آرزوهای دل و جانمان کاشتیم و آن سان که خواستیم در عمل میوه اش را برچینیم تا مزه شیرین اندک آزادی را بچشیم, یک آن مشت آهنی چنان به دهانمان زد تو گویی همه آن وعده ها خیال و سرابی بیش نبود...سهم منِ باصطلاح آینده ساز جامعه و دانشجوی گمنام میان گروه های سیاسی وامثال من,مزه تلخ و بوی خون و انواع اتهام و برچسبی که می شود به یک جوان متاهل بست فیلم اعتراف دروغین و امصای سند تعهد و خدا حافظی تلخ برگهای زرد پاییزی... درد ها ی من و هم نسلانم قصه هایی پر از اشک سوزان است و غبار غصه های برجای مانده بر تن خسته مان. حق تحصیل را از من گرفتند با پر و بال شکسته فرسخ ها راه رفتم تا به دیار بهشت غربت رسیدم...دردم را نگاه داشتم کاش دوست عزیز خبر داشتی از رنج و درد زخمهای کهنه در دل و روح آدمی هر دم که تازه شوند. شب زنده داری است و انتظار. آری عزیز امثال من باید زنده زنده بمیرند و بار گران غم و حسرت ؛دیدار خانواده؛وطن و ادامه تحصیل و فرزند بی پدر ...بر دوش کشیدن و امثال شما تحصیل در بهترین دانشگاه های دنیا و تکیه زدن و سخنرانی در نشست ها و کنفرانس ها و سخنگوی جنبش شدن و..الخ. بابت طولانی شدن نظرم پوزش میخوام. م.ا.دانشجوی گمنام

    پاسخحذف
  19. دانشجوی گمنام عزیز ممنون بابت نظر زیباتون

    پاسخحذف
  20. منظور شما از اصلاح طلب کی ها هستند؟ مگر غیر از اینها هستند که قبلن قدرت را در دست داشتند؟ مگر موسوی ٨ سال نخست وزیر نبود؟ چکار کرد؟ زمان ایشان رژیم هر جنایتی خواست کرد. نکرد؟ به شما و یا خواهر شما و یا فامیل نزدیک شما در زندان بسیجی ها و پاسدار ها تجاوز میکردند و میکشتند باز هم از موسوی به نیکی یاد میکردید؟ آیا در زمان خاتمی کم کشت و کشتار شد؟ شاید سن شما اجازه ندهد که اینها را به خاطر بیاورید ولی میتوانید از بزرگتر ها سؤال کنید. آقای کروبی چی ؟‌ ایشان اصلاح طلب هستند یا نه ؟ ایشان هم حدود ٣٠ سال در پست های حساس حکومت بودند و ملیاردها به جیب زده اند. آیا با وجود شورای نگهبان امکان دارد غیر از همین اصلاح طلبان که چند تا را نام بردم کس دیگری وارد انتخابات شود وجود دارد ؟ آزموده را دوباره آزمودن خطاست . مردم ما باید خیلی احمق باشند که بخواهند دو باره این کثافتها را آزمایش کنند.
    از طرف کی حمایت میشوید ؟ خاتمی و امثالهم حاضرند ملیونها در اختیارت بگذارند. وطن فروشی برای یک عده از ایرانی ها کار پر در آمدی شده موفق باشی.

    پاسخحذف