۱۳۸۹ مهر ۳۰, جمعه

یک سال و 4 ماه گذشت و ما چه راحت داریم شهدای سبز و راهشان را کم کم فراموش میکنیم


چه حس بدی است وقتی آدم دیگر امیدی به آزادی ندارد.چه حس بدی است که دیگر اعتراضی صورت نمیگیرد.چه دردناک است وقتی راه کسانی که به خاطر آزادی ماها جان خود که عزیز ترین چیزی است که یک انسان دارد از دست دادند و کسانی  که تحت شکنجه های شدید  جان باختند و هم وطنان و دوستانی که هم اکنون به خاطر ما در زندان ها تحت بدترین شکنجه ها و سخت ترین شرایط به سر میبرند  و به تدریج دارند میمیرند فراموش میشود.چه شرم آور است وقتی رهبر یک حکومت اسلامی ما را که در تلاش برای استقرار دموکراسی در میهن خود هستیم میکروب میخواند و ما هیچ عکس العمل چشم گیری نشان نمیدهیم.آری.کم کم دارم احساس میکنم که دیگر هیچ راهی برای رسیدن به حقوق اولیه مان یعنی آزادی وجود ندارد.دیگر آخرین امید هایم برای ایرانی آزاد دارد از بین میرود. با وجود جمهوری اسلامی دیگر عادت کرده ایم که همیشه در جهان آخر باشیم.عادت کرده ایم که به ما حرف زور زده شود.با شرایط کنونی ایران مشخص نیست که تا کی باید این وضعیت ادامه میابد.چرا جنبش سبز راکد شده است؟




به اشتراک بگذارید:

Balatarin :: Donbaleh :: Azadegi :: Risheha :: Cloob :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader ::

۲ نظر:

  1. سلام عزیز حداقل من در بعضی شعرهام به یادشون بودم.

    پاسخحذف
  2. خاصیت ما ایرانیهای بعد از انقلاب بی وجدانی خونسردی
    بی عاطفگی خوی حیوانی داشتن درد دیگران راحس نکردن
    درماندگی دیگران برایت نامفهوم بودن خلاصه بی رگی به
    تمام معنا

    پاسخحذف